THE GREATEST GUIDE TO داستان های واقعی

The Greatest Guide To داستان های واقعی

The Greatest Guide To داستان های واقعی

Blog Article

بااین‌حال، اتفاقات کمی در هتل موردنظر داستان واقعی ارواح، با اتفاقی که برای الیزا لام ۲۱ ساله افتاد، مقایسه می‌شوند.

دقایقی بعد پسر بزرگسال خانواده به کافه‌ای در نزدیکی خانه‌شان می‌رود و فریاد می‌زند که تمام اعضای خانواده‌اش به دست ارواح خبیث سرگردان کشته شده‌اند. بعد از صحبت‌های غیرقابل‌باور پسر خانواده، علاوه بر پلیس، پای عکاس‌ها و خبرنگارها هم به آمیتی ویل باز می‌شود و تصاویر دلخراش و گزارش‌های هولناکی از این خانه به روزنامه‌ها و برنامه‌های تلویزیونی مخابره می‌شود. 

تاجری بود کـه ورشکست شده بود، روزی یکی از بزرگان برای تصمیم‌گیری در مورد یک موضوع تجاری نیاز بـه مشاور داشت، از خدمتکاران خود خواست تا ان مرد تاجر را نزد او آورند.
راستان نامه
چشم مغازه دار گرد شد. اون لحظه ای تردید کرد، بعد نفسشو حرصی بیرون داد و گفت: “خب، می تونی اونو داشته باشی.”

اگرچه شکل او به‌وضوح، بین فروشگاه جنرال و انباری باتلر از این ملک، ترسیم شده است، نمای بیرونی خانه به همان اندازه قابل مشاهده است.

او که متقاعد شده بود که هوای کوه راکی او را از بیماری درمان می‌کند، در سال ۱۹۰۷ تصمیم گرفت یک هتل مجلل در آن‌جا بسازد.

او گفت: «فکر می‌کردم از حال می‌روم. مادرم با صدایی که مال خودش نبود و به زبانی که مربوط به این دنیا نبود شروع به صحبت کرد. صندلی او معلق شد و او را در اتاق پرتاب کردند.

داستان این کتاب در قرن نوزدهم میلادی و در کشور ایسلند می‌گذرد و ماجرا از این قرار است که اگنس دو نفر را به قتل رسانده و اکنون به مجازات مرگ محکوم شده است. به دلایلی قرار است که این حکم در مزرعه‌ی پدری او و در حضور خانواده‌اش اجرا شود.

در برخی موارد به‌سادگی کلید تابوت را در جیب متوفی می‌گذاشتند. اما تابوت‌های زنگوله‌دار از رایج‌ترین انواع تابوت‌های ایمن بودند. بنا به ادعای برخی منابع، اصطلاح نجات با زنگ از همین تابوت‌های ترسناک ریشه گرفته است. با این‌‌ حال، مشخص نیست تابوت‌های ایمن تا چه حدی مفید بودند و اصلاً چند نفر به این وسیله نجات پیدا کردند.

پسری به نام اشکان برای مشاوره ازدواج به کلینیک مشاوره مراجعه کرد و خانم منشی گفت که پسر جوان با خواهر بزرگ‌ترش برای مشاوره آمده است.

گویا این کافی نبود، ظاهراً مسافرخانه توسط یک جادوگر نیز تسخیر شده است که قبل از دستگیری و قتل، در جستجوی یک سرپناه، به آنجا رفته بود.

“سوییچ ماشین داستان ترسناکی است که برای یک پدر و دختر در یک شب بارانی اتفاق ‌افتد.”

اگر هر یک از این گزارش‌ها درست باشد، پس شاید عدم تمایل هامفریس به ترک مسافرخانه، واقعاً بخش وحشتناک این داستان ارواح باشد.

ان‌گاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی، این چنین توضیح داد:«کینه آدم‌هایی کـه در دل دارید و همه ی ی ی ی جا با خود میبرید نیز چنین حالتی دارد. بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد می کند و شما آن را همه ی ی ی ی جا همراه خود می برید.

Report this page